عناصر دولت
دولت از جمع شدن سه عنصر تشكيل شده است. سرزمين، جمعيت و قدرت هر كدام عناصر تشكيل دهنده دولت مي باشند. بنابراين در تعريف دولت مي توان گفت كه عبارت است از جمعيت، سرزميني كه جمعيت در آن سكونت دارند و قدرت سياسي كه بر جامعه حكومت مي كند. به عبارت ديگر مي توان يادآور شد كه دولت عبارت از گروه انساني است كه در يك سرزمين خاص زندگي و توسط يك قدرت اداره مي شود.[1]
1- سرزمین خاص: از آنجائيكه سرزمين براي دولت داراي اهميت مي باشد و بدون سرزمين دولت كه جنبه حقوقي داشته باشد و جامعه بين الملل آنرا به رسميت بشناسند، شكل نمي گيرد، نياز است كه سرزمين را تعريف كنيم. سرزمين، حيطه است كه دولت در آنجا اعمال قدرت و صلاحيت هاي خود را بجا مي آورد. بنابراين سرزمين، حيطه اعمال حاكميت و قدرت دولت است.[2]
امروزه سرزمین ، یک عامل اساسی و اجتناب ناپذیر برای وجود دولت تلقی می شود و بسیاری از حقوقدانان، دولت منهای میهن معین و محدود را مردود می شمارند. در نظریه روسو، محدود بودن قلمرو ارضی لازمه رسیدن به حکومت بلاواسطه تلقی می شد. در مفهوم سنتي، سرزمين به عنوان ملك دولت تلقي مي شود. بنا بر اين مفهوم دولت مالك سرزمين است. اين مفهوم در سده پانزدهم ميلادي مطرح بود. در اين دوران فئودال ها كه مالك زمين بودند و حاكميت را نيز به دست داشتند، خود را مالك انسانها نيز مي پنداشتند. در اين دوره مفهوم مالكيت در حقوق خصوصي با مفهوم مالكيت در حقوق عمومي يكسان بود. اما با گذشت زمان بر اين مفهوم خط بطلان كشيده شد.[3]
1-1- عناصر سرزمین: سرزمين شامل سه بخش زميني، فضايي و دريايي مي باشد. سرزمين دولت ها به وسيله مرزها تعيين مي شود. اين مرزها بايد به وسيله كميسيون هاي فني به طور دقيق تعيين و از طريق پيمان هاي بين المللي به رسميت شناخته شود. گاهي اوقات سنت و عرف و گاهي قدرت هاي بيگانه مرزها را تعيين كرده اند.[4]
1-2- مرزها: مرزهاي دولت ها نيز دو گونه هستند، مرزهاي طبيعي و مرزهاي مصنوعي. مرزهاي طبيعي دولت ها مرزهاي هستند كه به واسطه طبيعت، كوه ها، رودها و درياها معين مي شود. مانند مرز طبيعي كه ميان امریکا و کانادا قرار دارد كه از طريق دریاچه مشخص شده است و يا مرزهاي كوهستاني كشورهاي هند و چين و ايتاليا و فرانسه كه واسطه كوه ها مرزهاي اين كشورها مشخص گرديده است. همچنين ممكن است كه اين مرزها مصنوعي باشد مانند خطوط مرزي راست، منحني و هندسي در بخشها يي از آفريقا كه يادگار دوران تقسيم اين منطقه ميان قدرت هاي استعماري در سال 1895 ميلادي مي باشد.[5]
2- جمعیت: جمعيت، مجموعه ای از اشخاص و افراد اعم از شهروندان و بيگانگان مي باشند كه در سرزمين يك دولت زندگي مي كنند. به جامعه انسانی که در قلمرو معینی با حاکمیت سیاسی زندگی می کند معمولاً ملت گفته می شود. افراد این جامعه معمولا بوسیله همبستگی های مادی و معنوی به هم مربوط هستند. خصائص و عناصری که ملیت از آنها ناشی می گردد. اشتراک در زبان نژاد تاریخ ، سرزمین تمایلات و آرمانها را می توان نام برد.[6]
به آن رابطه حقوقي كه دولت را با جمعيت پيوند مي دهد، تابعيت مي گويند. تابعيت به شكل هاي گوناگون به دست مي آيد. اين حق ممكن است به موجب اصل خون يا به موجب اصل خاك در جائي كه متولد مي شود به دست آيد.[7]
3- قدرت سیاسی: سومين عنصر تشكيل دهنده دولت، قدرت عمومي يا سياسي است كه بر سرزمين و جمعيتي اعمال قدرت و حاكميت مي كند. اين قدرت هر تصميمي را كه مربوط به اداره امور عمومي باشد مي گيرد و براي تضمين احترام به تصميمات خود از نيروي زور و فشار كه نيروهاي ارتش و پليس باشند، برخوردار است.[8]
این قدرت سیاسی را حکومت نیز می گویند. بدون ساخت تشکیلاتی و نهادهای سیاسی، دولت هرگز قادر نخواهد بود حاکمیت خود را اعمال و به وظایف خویش عمل کند و هدفهای سیاسی پیش بینی شده را به مرحله ی اجرا درآورد.
قدرت سیاسی عبارتست از توانایی تحمیل اراده یک فرد بر دیگران، حتی برخلاف میل آنها و اساساً یک مفهوم جامعه شناختی است که هم شامل قدرت فیزیکی و هم شامل قدرت سیاسی می شود و در یک وضعیت اجتماعی بروز می کند.[9]
مبحث دوم: حاکمیت
قدرت سیاسی را در قسمت قبل مورد بررسی قرار دادیم. مفهوم قدرت سیاسی، مفهومی است که در لایه درونی قدرت مطرح است بدین معنا که قدرت سیاسی به مثابه یکی از ارکان تشکیل دهنده دولت، مربوط به حقوق عمومی داخلی می گردد. نظریه های زیادی در باره قدرت سیاسی و مراحل شکل گیری آن و شقوق ان و انواع مشروع آن مطرح شده است که در حقوق بین الملل ذیمدخل نمی باشد.[10] اما همانطور که در بالا گفته شد، در نظریه دولت ناتوان، حقوق بین الملل تا آنجا پیش آمده است که اجازه قضاوت درباه مشروعیت شکل گیری یا مشروعیت کارکرد این قدرت سیاسی را به خود داده است.
آن شکل و شمایل قدرت سیاسی که در عرصه روابط و حقوق بین الملل مطرح است، حاکمیت نام دارد. با توجه به اهمیت مساله حاکمیت و نقش آن در مفهوم دولت های ناتوان در این قسمت به بررسی و تشریح مفهوم حاکمیت پرداخته می گردد.
لینک بالا اشتباه است
:: بازدید از این مطلب : 511
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0